خلوتگاه
Links

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان خلوتگاه و آدرس khalvate-man.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





تا می شود از چشمه ی توحید جو گرفت

از دست هرکس که نباید سبو گرفت

تو آبی و به آب تو را احتیاج نیست

پس این فرات بود که با تو وضو گرفت

خیلی گران تمام شد این آب خواستن

یک مشک از قبیله ی ما یک عمو گرفت


برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 19 آبان 1393برچسب:, ] [ 3:27 ] [ فاطمه فاخری ]

Every time I look in the mirror
All these lines on my face getting clearer
The past is gone
It went by, like dusk to dawn
Isn't that the way
Everybody's got their dues in life to pay

Yeah, I know nobody knows
where it comes and where it goes
I know it's everybody's sin
You got to lose to know how to win

Half my life's
in books' written pages
Lived and learned from fools and
from sages
You know it's true
All the things come back to you

Sing with me, sing for the year
Sing for the laughter, sing for the tear
Sing with me, if it's just for today
Maybe tomorrow, the good lord will take you away

Yeah, sing with me, sing for the year
sing for the laughter, sing for the tear
sing with me, if it's just for today
Maybe tomorrow, the good Lord will take you away

Dream On Dream On Dream On
Dream yourself a dream comes true
Dream On Dream On Dream On
Dream until your dream comes through
Dream On Dream On Dream On
Dream On Dream On
Dream On Dream On, AHHHHHHH

Sing with me, sing for the year
sing for the laughter, sing for the tear
sing with me, if it's just for today
Maybe tomorrow, the good Lord will take you away
Sing with me, sing for the year
sing for the laughter, sing for the tear
Sing with me, if it's just for today
Maybe tomorrow, the good Lord will take you away......

در رويا باش

هرگاه كه در آينه مي‌نگرم، تمام خطوط روي صورتم واضحتر مي‌شوند

گذشته داره رد ميشه

اون داره مثل تاريكي شب در هنگام سحر رد ميشه

آيا راهي نيست كه...

هر آدمي تنها رسالت خودش را ترتيب دهد؟

آري من ميدانم كه هيچ كس نمي‌داند

كه از كجا مي‌آيد و به كجا مي‌رود

من مي‌دانم كه اين تنها گناه هر انسانيست

تو باختي تا بفهمي چگونه پيروزشوي (شكست پل پيروزيست)

نيمي از زندگي من...

در صفحات كتابهايي نوشته شده

زنده و آموخته از اشتباهات و خرد ها

تو خوب مي‌داني كه بازگشت همه چيز به سويت خواهد بود

با من هم آوا شو، براي سال بخوان

براي شادتر شدن بخوان، براي اشك بخوان

با من هم آوا شو

اگرچه حتي براي امروز

شايد براي فردا، يك ارباب خوب تو را به دور دست ببرد

آري با من هم آوا شو، براي سال بخوان

در رويا باش، در رويا باش، در رويا باش

در آرزوي اينكه رويايت به حقيقت پيوندد

در رويا باش، در رويا باش، در رويا باش

در رويا باش تا اينكه رويايت كاملا برآورده شود

در رويا باش، در رويا باش، در رويا باش

در رويا باش، در رويا باش

در رويا باش، در رويا باش اووووووووووووووووه

با من هم آوا شو، براي سال بخوان

براي شادتر شدن بخوان، براي اشك بخوان

با من هم آوا شو

اگرچه حتي براي امروز

شايد براي فردا، يك ارباب خوب تو را به دور دست ببرد

با من هم آوا شو، براي سال بخوان

براي شادتر شدن بخوان، براي اشك بخوان

با من هم آوا شو

اگرچه حتي براي امروز

شايد براي فردا، يك ارباب خوب تو را به دور دست ببرد............


برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 28 مهر 1391برچسب:, ] [ 10:57 ] [ فاطمه فاخری ]

لحظه ی دیدار نزدیک است

باز من دیوانه ام،مستم

باز می لرزد دلم،دستم

باز گویی در جهان دیگری هستم

های!نخراشی به غفلت گونه ام را، تیغ

های!نپریشی صفای زلفکم را،دست

و آبرویم را نریزی،دل

ای نخورده مست

لحظه ی ذیدار نزدیک است


برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 28 مهر 1391برچسب:, ] [ 10:49 ] [ فاطمه فاخری ]

بارون مياد جر جر ...


بارون مياد جرجر، گم شده راه بندر 
 
ساحل شب چه دوره، آبش سياه و شوره
آي خدا كشتي بفرست، آتيش بهشتي بفرست
جاده‌ي كهكشون كو، زهره‌ي آسمون كو
چراغ زهره سرده، تو سياها مي‌گرده
اي خدا روشنش كن،فانوس راه منش كن
گم شده راه بندر، بارون مياد جرجر
بارون مياد جرجر، رو گنبد و رو منبر
لك‌لك پير خسه، بالاي منار نشسه
لك‌لك ناز قندي، يه چيزي بگم نخندي
تو اين هواي تاريك، دالون تنگ و باريك
وقتي كه مي‌پريدي، تو زهره رو نديدي؟
عجب بلايي بچه، از كجا مي‌يايي بچه
نمي‌بيني خوابه جوجه‌م، حالش خرابه جوجه‌م
از بس كه خورده غوره، تب داره مثل کوره
تو اين بارون شرشر، هوا سيا زمين تر
تو ابر پاره‌پاره، زهره چي كار داره
زهره خانم خوابيده، هيچ كي اونو نديده
بارون مياد جرجر، رو پشت‌بو‌م هاجر
هاجر عروسي داره، تاج خروسي داره
هاجرك ناز قندي، يه چيزي بگم نخندي
وقتي حنا مي‌ذاشتي، ابرواتو ور ‌مي‌داشتي
زلفاتو وا مي‌كردي، خالتو سيا مي‌كردي
زهره نيومد تماشا، نكن اگه ديدي حاشا
حوصله داري بچه، مگه تو بي‌كاري بچه
دومادو الان مي‌يارن، پرده رو ور مي‌دارن
دستمو مي‌دن به دستش، بايد دارا رو بستش
نمي‌بيني كار دارم من، دل بي‌قرار دارم من
تو اين هواي گريون، شرشر لوس بارون
كه شب سحر نمي‌شه، زهره به در نمي‌شه
بارون مي‌ياد جرجر، رو خونه‌هاي بي در
چهار تا مرد بيدار، نشسه تنگ ديفار
ديفار كنده‌كاري،نه فرش و نه بخاري
مردا سلام عليكم! زهره خانم شده گم
نه لك‌لك اونو ديده، نه هاجر ور پريده،
اگه ديگه برنگرده، اوهو، اوهو چه درده!
بارون ريشه ريشه، شب ديگه صب نمي‌شه
بچه خسه مونده، چيزي به صب نمونده
غصه نخور ديوونه، كي ديده كه شب بمونه
زهره‌ي تابون اين‌جاس، تو گره مشت مرداس
وقتي كه مردا پاشن، ابرا زِ‌هم مي‌پاشن
خروس سحر مي‌خونه، خورشيد خانوم مي‌دونه
كه وقت شب گذشته، موقع كار و كشته
خورشيد بالا‌بالا، گوشش به زنگه حالا
بارون مي‌يادجرجر، رو گنبد و رو منبر
رو پشت بو‌م هاجر، روي خونه‌هاي بي‌در…
ساحل شب چه دوره، آبش سيا و شوره
جاده‌ي كهكشون كو، زهره‌ي آسمون كو
خروسك قندي قندي، چرا نوكتو مي‌بندي
آفتابو روشنش كن، فانوس راه منش كن
گم شده راه بندر، بارون مي‌ياد جرجر


برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 28 مهر 1391برچسب:, ] [ 10:36 ] [ فاطمه فاخری ]

پیش ازاینها فکر می کردم خدا

خانه ای دارد میان ابرها

مثل قصر پادشاه قصه ها

خشتی از الماس و خشتی از طلا

پایه ها ی برجش از عاج و بلور

بر سر تختی نشسته باغرور

ماه،برق کوچکی از تاج او

هرستاره،پولکی از تاج او

اطلس پیراهن او،آسمان

نقش روی دامن او،کهکشان

رعد و برق شب،طنین خنده اش

سیل و طوفان،نعره ی توفنده اش

دکمه ی پیراهن او،آفتاب

برق تیغ و خنجر او،ماهتاب

هیچ کس از جای او آگاه نیست

هیچ کس را در حضورش راه نیست

پیش از این ها خاطرم دلگیر بود

از خدا، در ذهنم این تصویر بود

آن خدا بی رحم بود و خشمگین

خانه اش درآسمان ،دور از زمین

بود،اما در میان ما نبود

مهربان و ساده و زیبا نبود

در دل او دوستی جایی نداشت

مهربانی هیچ معنایی نداشت

هرچه می پرسیدم،از خود،ازخدا

از زمین ،از آسمان ،از ابرها

زود می گفتند :این کار خداست

پرس و جو از کار او کاری خطاست

هرچه می پرسی ،جوابش آتش است

آب اگر خوردی،عذابش آتش است

تا ببندی چشم،کورت می کند

تا شدی نزدیک،دورت می کند

کج گشودی دست،سنگت می کند

کج نهادی پای،لنگت می کند

تا خطا کردی،عذابت می کند

در میان آتش ،آبت می کند

باهمین قصه،دلم مشغول بود

خواب هایم،خواب دیو و غول بود

خواب می دیدم که غرق آتشم

در دهان شعله های سرکشم

در دهان اژدهایی خشمگین

بر سرم باران گرز آتشین

محو می شد نعره هایم،بی صدا

در طنین خنده ی خشم خدا...

نیت من،در نماز و در دعا

ترس بود و وحشت از خشم خدا

هرچه می کردم،همه از ترس بود

مثل از بر کردن یک درس بود

مثل تمرین حساب و هندسه

مثل تنبیه مدیر مدرسه

تلخ،مثل خنده ای بی حوصله

سخت،مثل حل صدها مسئله

مثل تکلیف ریاضی سخت بود

مثل صرف فعل ماضی سخت بود

تا که یک شب دست در دست پدر

راه افتادم به قصد یک سفر

در میان راه،در یک روستا

خانه ای دیدیم،خوب و آشنا

زود پرسیدم :پدر این جا کجاست؟

گفت:این جا خانه ی خوب خداست!

گفت این جا می شود یک لحظه ماند

گوشه ای خلوت،نمازی ساده خواند

با وضویی،دست و رویی تازه کرد

با دل خود،گفت و گویی تازه کرد

گفتمش:پس آن خدای خشمگین

خانه اش این جاست؟این جا،در زمین؟

گفت: آری،خانه ی او بی ریاست

فرش هایش از گلیم و بوریاست

مهربان و ساده و بی کینه است

مثل نوری در دل آیینه است

عادت او نیست خشم و دشمنی

نام او نور و نشانش روشنی

خشم،نامی از نشانی های اوست

حالتی از مهربانی های اوست

قهر او از آشتی،شیرین تر است

مثل قهر مهربان مادر است

دوستی را دوست،معنی می دهد

قهر ما با دوست،معنی می دهد

هیچ کس با دشمن خود،قهر نیست

قهری او هم نشان دوستی است...

تازه فهمیدم خدایم،این خداست

این خدای مهربان و آشناست

دوستی،از من به من نزدیکتر

از رگ گردن به من نزدیکتر

آن خدای پیش از این را باد برد

نام او را هم دلم از یاد برد

آن خدا مثل خیال و خواب بود

چون حبابی،نقش روی آب بود

می توانم بعد از این ،با این خدا

دوست باشم،دوست،پاک و بی ریا

می توان با این خدا پرواز کرد

سفره ی دل را برایش باز کرد

می توان درباره ی گل حرف زد

صاف و ساده،مثل بلبل حرف زد

چکه چکه مثل باران راز گفت

با دو قطره،صد هزاران راز گفت

می توان با او صمیمی حرف زد

مثل یاران قدیمی حرف زد

می توان تصنیفی از پرواز خواند

با الفبای سکوت آواز خواند

می توان مثل علف ها حرف زد

با زبانی بی الفبا حرف زد

می توان درباره ی هر چیز گفت

می توان شعری خیال انگیز گفت

مثل این شعر روان و آشنا:

"پیش از این ها فکر می کردم خدا..."               "قیصر امین پور"

 

 

 

 

 


برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 7 خرداد 1391برچسب:, ] [ 15:1 ] [ فاطمه فاخری ]

 

 


برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 21:13 ] [ فاطمه فاخری ]

قایقی خواهم ساخت،

خواهم انداخت به آب

دور خواهم شد از این خاک غریب

که درآن هیچ کسی نیست که در بیشه ی عشق

قهرمانان را بیدار کند.

قایق از تور تهی

و دل از آرزوی مروارید،

هم چنان خواهم راند

نه به آبی ها دل خواهم بست

نه به دریا- پریانی که سر از آب به در می آرند

و در آن تابش تنهایی ماهیگیران

می فشانند فسون از سر گیسوهاشان

هم چنان خواهم راند

پشت دریا ها شهری است

که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است

بام ها جای کبوتر هایی است

که به فواره ی هوش بشری می نگرند

دست هر کودک ده ساله ی شهر، شاخه ی معرفتی است

مردم شهربه یک چینه چنان می نگرند

که به یک شعله ، به یک خواب لطیف

خاک، موسیقی احساس تو را می شنود

و صدای پر مرغان اساطیر می آید در باد

پشت دریاها شهری است

که در آن وسعت خورشید به اندازه ی چشمان سحر خیزان است

شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند.

                                پشت دریاها شهری است

                                 قایقی باید ساخت

                                                                       سهراب سپهری

 


برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 18 فروردين 1391برچسب:, ] [ 12:27 ] [ فاطمه فاخری ]

بوی باران بوی سبزه بوی خاک

شاخه های شسته باران خورده پاک

آسمان آبی و ابر سپید

برگ های سبز بید

عطر نرگس رقص باد

نغمه و شوق پرستو های شاد

خلوت گرم کبوتر های مست

نرم نرمک می رسد اینک بهار

خوش به حال روزگار

خوش به حال چشمه ها و دشت ها

خوش به حال دانه ها سبزه ها

خوش به حال غنچه های نیمه باز

خوش به حال دختر میخک که می خندد به ناز

خوش به حال جام لبریز از شراب

خوش به حال آفتاب

ای دل من گرچه در این روزگار

جامه رنگین نمی پوشی به کام

باده رنگین نمی نوشی ز جام

نقل و سبزه در میان سفره نیست

جامت از آن می که می باید تهی ست

ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم

ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب

ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار

گر نکویی شیشه غم را به سنگ

هفت رنگش می شود هفتاد رنگ


برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 16 فروردين 1391برچسب:, ] [ 18:9 ] [ فاطمه فاخری ]

ای عشق،ای ترنم نامت ترانه ها

معشوق آشنای همه عاشقانه ها

 

ای معنی جمال به هر صورتی که هست

مضمون و محتوای تمام ترانه ها

 

با هر نسیم،دست تکان می دهد گلی

هر نامه ای ز نام تو دارد نشانه ها

 

هر کس زبان حال خودش را ترانه گفت:

گل با شکوفه،خوشه گندم به دانه ها

 

شبنم به شرم و صبح به لبخند و شب به راز

دریا به موج و موج به ریگ کرانه ها

 

باران قصیده ای است تر و تازه و روان

آتش ترانه ای به زبان زبانه ها

 

اما مرا  زبان غزلخوانی تو نیست

شبنم چگونه دم زند از بی کرانه ها

 

کوچه به کوچه سرزده ام کو به کوی تو

چون حلقه در به در زده ام سر به خانه ها

 

یک لحظه از نگاه تو کافی است تا دلم

سودا کند دمی به همه جاودانه ها

 


برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 16 فروردين 1391برچسب:, ] [ 17:42 ] [ فاطمه فاخری ]

با تیشه خیال تراشیده ام تو را

در هر بتی که ساخته ام دیده ام تو را

                             از آسمان به دامنم افتاده آفتاب؟

                             یا چون گل از بهشت خدا چیده ام تو را

هر گل به رنگ و بوی خودش می دمد به باغ

من از تمام گلها بوییده ام تو را

                            رویای آشنای شب و روز عمر من!

                            در خوابهای کودکی ام دیده ام تو را

از هر نظر تو عین پسند دل منی

هم دیده، هم ندیده ،  پسندیده ام تو را

                           زیبا پرستی دل من بی دلیل نیست

                           زیرا به این دلیل پرستیده ام تو را

با آنکه جز سکوت جوابم نمی دهی

در هر سوال از همه پرسیده ام تو را

                          از شعر و استعاره و تشبیه برتری

                          با هیچ کس بجز تو نسنجیده ام تو را                 "قیصر امین پور"


برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:, ] [ 21:42 ] [ فاطمه فاخری ]
About

به خلوتگاه خوش آمدید
Blog Custom
pagerank optimization
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 76
بازدید کل : 30627
تعداد مطالب : 10
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


<-PollName->

<-PollItems->